محمدجعفر جوشن
محمدجعفر جوشن
امام علی (ع):
نمی بینی نادان را مگر این که کارش یا افراط است و یا تفریط
نهج البلاغه، حکمت 70
محمدهادی علی بابایی
مهدی صنعتی
علی عزیزی
آرشام بهمن نژاد
علی قنبری
محمدجواد مردانی
سیّد مصطفی حسینی
سیدمحمدجواد مشکات
غلام رضا زارع قشلاقی
حسین سلطانی
علی قنبری کوهنجانی
مهدی دهقان سیمکانی
در ادامه سلسله برنامه های مشاوره ای مدرسه نخبگان یک، جناب حجت الاسلام قاسم عارف جهت برگزاری کارگاه و مشاوره روش تحصیل علوم مختلف در مدرسه حور بهم رسانیده و ضمن ارائه راه کارها و روش های صحیح به سوالات طلاب محترم پاسخ گفتند.
ابوذر را کُشتند!
هیچ وقت استادش را این اندازه غمگین و نگران ندیده بود. از ده سال پیش که به اصفهان آمده بود، هر روز صبح، به شوق آموختن، به سوی خانه ساده و باصفای استاد می شتافت و تا وقت نماز ظهر، رو در روی او می نشست. امّا آن روز سرد زمستانی، نه از لبخند همیشگی استاد خبری بود و نه از آمادگی او برای درس گفتن. جز سکوت، چیزی در میان آنان ردّ و بدل نمی شد، و شاگرد می دانست که باید منتظر باشد تا استاد، خود به سخن آید.
وقتی میگفتم "بله" همهی امیدم به دو کتاب خوبی بود که دربارهی این موضوع داشتم. موضوع، "عقل گرایی در تفسیر المیزان" بود، و جواب بلهی من، به درخواست مقاله ای دربارة آن.
بله را دادم و یکراست آمدم خانه. کتابها را پیدا کردم؛ یادم آمد که یکی را پارسال خواندهام و دیگری را هنوز از شرمندگیاش در نیامدهام. آن را که مثلاً خواندهبودم، به قول علما تورّق کردم؛ امّا ناگهان یک بار دیگر متوجّه همان واقعیّت تلخ و تکراری شدم: تقریباً هیچی از آن یادم نمانده بود! راستی چرا؟ حافظهی من که بدک نیست. پس چرا تقریباً هیچی از کتابی که پارسال خواندهام، در خاطرم نماندهاست؟ اگر مقصود از خواندن، فهمیدن و یادآوری آن در مواقع لزوم است، این نوع کتابخوانی چه سودی دارد؟ مگر اینکه قصد دیگری از خریدن کتاب و خواندن آن داشتهباشیم!